تا خداوند دو عالم روی ماهت آفرید کس ندیده مثل تو اینگونه زیبا و سفید
روزگاری بهر ما کوکو و املت می شدی ای عسل بانوچرا گشتی ز چشمم ناپدید
گرچه تخم مرغ باشی " تخم چشمان منی بیخبر بالا نشین گشتی وکس رویت ندید
از زمانی که زدند آن مهر ها را بر تنت مهر بانی و محبت از سرت جانا پرید
تو پریدی سوی بالا تا که غمازی کنی غل بخور پائین بیا " ناز تو هرکس میخرید
گر بیفتی باسر از بالا به پائین ناگهان آن دو رنگی تو بر مخلوق می گردد پدید
از گرانی تو مادر زار و عریان و خجل استرس بگرفته هی اینسو وآنسو می پرید
فکر مادر باش چون از قیمت بالای تو منجمدگردید و از شرم وحیا کنجی خزید
تاج بابایت زسر افتاده بر سر می زند زان شبی کزبیست وسی این قیمت بالاشنید
شانه هایت جان پناه جمله ی مخلوق بود ضربتی از این گرانقدریت آمد بس شدید
از خر شیطان بیا پائین و با ما ره بیا تا شنیدیم ازتو قیمت "عقل ما از سر پرید
پا به پای مادرت هی رو به بالا می روی مرحمت فرموده و بر سفره ما پا نهید
ای عزیزم در جهان مردی اگر باشد توئی التفاتی کن به ما ای سایه ی عالی مزید